پرواز بر فراز آشیانه‌ فاخته

پرواز بر فراز آشیانه‌ فاخته
طبقه بندی موضوعی

عجیب ترین اسفند عمرم

دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۰، ۰۸:۳۰ ب.ظ

این عجیب ترین اسفند عمرم است. نه دیدن شلوغی خیابونها سر شوقم می‌اورد و نه حوصله دارم چیزی بگم و یا بنویسم. این خموده ترین اسفند عمرم است. شوقی به رفتن مهمانی ندارم و حتی برای قدم زدن یک بار هم به مسیر میدان ولیعصر تا پل کالج نرفته‌ام- بین خودمان باشد اسمش را گذاشته‌ام راه خدا- کتابی که میخواندم نصفه مانده است و فیلمهای ندیده‌ام دارد کم کم به سقف می رسد. شادی‌هایم گذرا شده است و هیچ ماندگار نیست. روزها به امید خواب شبانه و روزها در خستگی بیخوابی شب قبل. ولی امیدم به روزهای پیش روست. شاید وقتی بنفشه‌هایی که در جعبه های کوچک چوبی را دیدم حالم بهتر شود. باید حالم بهتر شود و گرنه برای من هزار سال خواهد گذشت سال نو که عاشق پاییزم نه بهار. دل را به دریا می زنم و به صدای افسانه‌ای فرهاد گوش می‌دهم:

در روزهای آخر اسفند/ در نیم‌روز روشن،

وقتی‌ بنفشه‌ها را / با برگ و ریشه و پیوند و خاک

در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند / جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار

در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.

ای کاش آدمی / وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها

می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!


  • ابراهیم تبار

روزنوشت‌ها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی