پرواز بر فراز آشیانه‌ فاخته

پرواز بر فراز آشیانه‌ فاخته
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی‌ها» ثبت شده است

"بغض" که در سینه‌ات ماندگار شود وهمراهت شود، مهیب می‌شود. هم  از آن رو که خودِ بغض هر چه که می‌گذرد بزرگتر و سنگین‌تر و عمیق‌تر می‌شود و هم از آن جهت که تلاشت برای نشکستنش سخت‌تر. ضرباتش را چپ و راست حواله‌ات می‌کند و تو را گوشه رینگ می‌کشاند و کارت را سخت و سخت‌تر می‌کند. بعد مصیبت‌هایت شروع می‌شود و یکی یکی از راه می‌رسند چیزهایی که بغضِ لعنتی‌ات را بترکاند. آهنگی که می‌شنوی، عطر آشنایی که به مشامت می‌رسد، مطلبی که در صفحه‌ی کتابی می‌خوانی و حرفی که از عزیزی می‌شنوی. تمامی هم ندارند. اما همه‌ی این بغض لعنتی به یک لحظه می‌ارزد. آن لحظه که در کنار کسی که می‌داندَت و می‌فهمد این بغض لعنتی فرو خورده‌ات را، به یکباره فرو می‌پاشی. فرو می‌پاشی و همه‌ی تلاشت برای نشکستن بغضت عبث می‌ماند. آن وقت این آغوش عزیزت است –همان که که می‌داندَت و می‌فهمدَت- که خالصانه و سخاوتمندانه به رویت گشوده می‌شود و مامنی می‌شود و گریزگاهی به وسعتی فراتر از دریا وفراتر از جنگل.

پ.ن1: برای دلتنگی‌های این روزهایم و بغض‌هایم تفالی زدم به حضرت حافظ:

خستگان را چو طلب باشد و همت نبود          گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی             آن چه در مذهب ارباب طریقت نبود

خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق           تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

دولت از مرغ همایون طلب و سایه او              زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود

گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن            شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود

چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست          نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود

حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه                   هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

پ.ن2: باران می‌بارد.


,
  • ابراهیم تبار