ویرش را چند روز پیش امیر آزاد به تنم انداخت. که برگردم به وبلاگ نویسی. از این گفتم که این شبکههای اجتماعی و این رسانههای آنلاین، حالا دیگر رنجش برایم بیشتر از دلخوشیهاش شده. به این فکر کردم که شاید وقتشه که برگردم به همون کنج امن و خلوت خودم که نه به فکر خوانده شدن چیزهایی که مینوشتم بودم و نه به فکر به لایک و فیو و دیدهشدن.
نگاه میکنم از آخرین پستم در این وبلاگ،قریب به چهار سال میگذره. چقدرها اتفاق افتاده در این چهار سال. حالا زندگیام استوارتر شده است. خانهام عوض شده. کارم را عوض کردهام و دربهدر راه انداخت و ران کردن پروژهها و استارتآپهاییام که مدام در سرم میچرخند. چند کتاب ویرایش کردهام و چند یادداشتم این طرف و آنطرف چاپ شده. و از همه مهمتر حالا مانی به زندگی دو نفرهی ما اضافه شده.
فعلاً تصمیمم اینه که اینجا رو بگردونم. بیشتر اینجا بنویسم. از خوشیها و از رنجهام. از دیدهشدنها و ندیدهگرفتنها. نمیدونم چقدر دوام بیارم. اما فعلاً برنامهام اینه. شاید هم زدم زیر میز بازی و همه رو تعطیل کردم.
پ.ن:تصویر را از اینجا برداشتهام.
- ۲ نظر
- ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۰۶