آن وقت است که زن میشود مادر و مرد میشود پدر. تهِ دلشان را هم که خوب نگاه کنی میبینی دلشان پسری میخواهد مثل پدر و دختری مثل مادر. شاید خیلی هم فرقی نکند برایشان که کدامشان بشود. مرد حتماً دختری میخواهد که شمایل محبوبش را ادامه دار ببیند و زن، پسری میخواهد که تکرار پناهش باشد.
این که این رویا این روزها بیشتر و بیشتر رنگ باخته است، از زیبایی آن که کم نمیکند. دیدن دخترهایی که بعد از گذشتن چند سالی از دخترانگیهایشان، میشوند همدم و همراز مادر و مدام پچپچ میکنند و به قول یکی از رفقا میشوند امتداد مادرشان، برای من یکی که لذتبخش است. دیدن عشق کردن پدر و دخترها که اصلاً جای خودش دارد. اصلاً یکی از بزرگترین و عجیبترین چیزهای دنیا برای من، همین عشقهای پدر و دختری است. دیدن پسرهایی که بعد از سبز شدن پشت لبشان و دو رگه شدن صداهایشان و قدکشیدنشان میشوند همان همدم و پناه مادر برایم لذتبخش است. اینکه مرد و زن هنوز شمایل محبوبشان را در بچههایی ببینند که ادامهی خودشانند برایم عجیب و لذتبخش است.
پ.ن.1: هنوز فکر میکنم پدر شدن یکی از سختترین و وحشت برانگیز ترین اتفاقات دنیاست.
پ.ن.2: حالا هی نیاید بگید نه بابا دیگه این خبرها نیست. دخترها 8-9 سالگی رو که رد کردند و رژ لب و ماتیک و خط چشم رو که شناختن، پسرها که کیفپول خریدن و زیرپوش رکابی پوشیدن و صورتشونو تراشیدن، دیگه پدر و مادر براشون تبدیل میشن به دو نفری که درکشون نمیکنن و گیر میدن مرتب بهشون. کور که نیستم میبینم.
- ۰ نظر
- ۰۹ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۳۰