این روزها که به اطرافم و سیر وقایع چهارسال اخیر نگاه میکنم، همان سیاهیها و همان دلمردگیهای روزهای بعد از 28 مرداد را میبینیم. سیاهی زندگی مردمی که از روز 22 خرداد 88 روزگارشان سیاه شد. میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد حصر شدند. ندا و سهراب و محسن روح الامینی وامیر جوادیفر وصدها تن دیگر از بهترین جوانان وطن کشته شدند. تعداد زیادی از نخبگان و فهمیدههای مملکت در بند شدند و مردم دلمرده و دلسردبه کنج خانههایشان خزیدند. مشتی جاهل و فاحشه و رجّاله بر صدر نشستند و قدر دیدن و به چپاول هستی ملت مشغول شدند. اما گوشه و کنار را دقیقتر که رصد میکنم، میبینم که انگار جوانههای کوچکی در حال روییدن است. انگار قرار است در پی این روزهای سیاهی که میگذرانیم، سپیدهای عالمتاب سر بزند. حالا شاید نه در همین روزهای نزدیک، اما سر میزند.
امروز 4 سال از آن روز شوم میگذرد. 4 سال از روزی که امیدمان را ناامید کردند و رأیمان را دزدیند. حالا ماییم که باید از پس این نامردمی، ابرهای تیره را به کناری بزنیم و بذر امید را در دلمان زنده نگه داریم.
و فراموش نکنیم که این امید به آینده را مدیونیم به میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و دیگر رفقا و عزیزان آزادهی دربندمان و مدیونیم به رفقایمان که در آن روزهای گرم و تفته خونشان به خاک لبخند زد و این روزها جایشان در گوشه گوشهی این مملکت خالیاست.
این یادداشت در چهارمین سالگرد بالیدن جنبش سبزمان تقدیم میشود به روح بلند رفقای شهیدمان سهراب اعرابی، هاله سحابی، هدی صابر، ندا آقا سلطان، امیر جوادیفر، محمد کامرانی، شبنم سهرابی،مصطفی غنیان و دیگر عزیزانمان که جانشان را در راه سپیدی آیندهی ایران گذاشتند.
بیست و دوم خرداد یکهزار و سیصد و نود و دو
,,
- ۰ نظر
- ۲۱ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۳۰